- دمغ شدن
- خجل و شرمسار گشتن
معنی دمغ شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- دمغ شدن
- شرمسار شدن، بور شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بشکسته شدن
بسیار گرم شدن، بسیار آزرده شدن، عیب دار شدن معیوب شدن، شهرت یافتن، کهنه بودن مستعمل بودن
بسیار گرم شدن، بسیار گرم و سوزان شدن
آمدن و رفتن، مراوده داشتن
شامل شدن، گنجیدن
کینه و خصومت یافتن با کسی، عداوت پیدا کردن
بستن شیر یا خون مانند پنیر و نشاسته پخته و آب پخته کله و پاچه چون سرد شود
بتاخیر افتادن
فاصله دار شدن چیز، رانده شدن، خارج شدن
مواجه شدن و روبرو گشتن
غمگین شدن، اندوهناک شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
رمه گشتن، جمع شدن، گرد آمدن، در یکجا جمع شدن
اندوهناک شدن غمگین شدن
بی حس و حرکت شدن فالج گشتن
Accrue, Congregate
накапливать , собираться
ansammeln, sich versammeln
накопичувати , збиратися
gromadzić, gromadzić się
累积 , 聚集
acumular, congregar
accumulare, congregare
acumular, congregar
accumuler, se congreguer
verzamelen, samenkomen
สะสม , รวมตัว
mengumpulkan, berkumpul
يجمع , اجتمع
एकत्रित होना , एकत्र होना
לצבור , להתאסף